کلام آهنگین سعدی در گلستان، در تاریخ ادبیات فارسی جاودان است. ما میتوانیم موسیقی و آواز را بیشتر در غزلیات سعدی جستوجو کنیم و موسیقیدانان این قوت روح را تا حدودی برای مخاطبان فراهم کردهاند. استاد محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران، علاقهی فراوانی به حافظ و سعدی دارد و آثارش گواه این است. به مناسبت روز بزرگداشت سعدی، شهرکتاب نشستی را دربارهی موسیقی و غزلیات سعدی با حضور محمدرضا شجریان، ضیاء موحد، حسین معصومیهمدانی، محمدجواد غلامرضا کاشی، محسن گودرزی و علیاصغر محمدخانی برگزار کرد است که گزارش کامل آن در برابر نگاه شماست.

به هر حال سعدی روانترین غزل را سروده و زبانش به روانی نثر است. این قدر اشعارش زیبا و خواندن آن راحت است که همه کس متوجه میشوند. خیلی خواننده مشکل ندارد که مثل شعر حافظ چه کند و موسیقی کلام را چگونه انتخاب کند تا بتواند عمق شعر را بیان کند. سعدی شعرش ملموستر است و هر کسی با هر سوادی شعر سعدی را خیلی خوب میفهمد و برای خواننده هم خیلی راحتتر است که آن را ارائه کند. منتها چه شعر سعدی باشد، چه حافظ و چه عطار، خواننده در وهلهی اول باید معنا را خوب متوجه شود و موسیقی بیان معنا را خوب بشناسد تا بتواند سیلابها را و تاکیدهایی که بر سیلابها میگذارد به گونهای انتخاب کند که کلمات معنایشان را به بهترین شکل به شنونده منتقل کنند. والا اگر جای یک سیلاب را در بیان شعر عوض کند کاملا معنا و مفهوم شعر عوض میشود. وقتی کسی شعر را بشناسد و بتواند موسیقی شعر را بیان کند تا مفاهیم معنوی شعر به شنونده منتقل شود، چه سعدی، چه حافظ، چه مولانا و ... خواندنشان ساده است. تجربهی من به این گونه است که هر شاعری، موسیقی شعرش را خودش از اول روی شعرش گذاشته است و ما باید آن را کشف کنیم. وقتی کشف کردیم خیلی خوب میتوانیم آن را بیان کنیم. شعر سعدی برای آوازهخوانی که توانایی خواندن داشته باشد ،خیلی روان و بهترین نوع غزل است. اما مولانا و به ویژه حافظ را هر آوازهخوانی نمیتواند بخواند.
مردم در هیچ زمانهای در یک چارچوب نمیمانند و دائما در حال تحولاند. از سنتها عبور میکنند و به سراغ
سنت بعدی میروند. نسل بعد باز سنتهای قبل را میشکند و به سمت سنتهای خود میرود. ولی نقش رادیو و تلویزیون در این مورد خیلی مهم است. چون این موسیقی خواص را مردم با رادیو میشنیدند. من با رادیو به موسیقی علاقهمند شدم. برنامهی«گلها» را که میشنیدم سخت کششم به سمت موسیقی خواص بود. من در یک خانوادهی خیلی معمولی زندگی میکردم و با کسانی زندگی میکردم و دوست بودم که هیچ کدام جزو خواص نبودند. آن موقع که تازه نوجوان بودیم و شانزده و هفده ساله بودم، آقای گلپایگانی خیلی نقش داشت در اینکه جوانها و نوجوانها به آواز توجه کنند. جوانها خیلی با کمک ایشان آواز خواندند و این نقش را نمیشود فراموش کرد. زمان گذشت و این نسل با آواز جلو آمد. بعد پشت سر آنها ما آمدیم و این موضوع را دنبال کردیم.

پیش از تاج اصفهانی و بنان، خوانندگان دیگری بودند اما تعداد برنامههایی که از آنها هست، بسیار کم است و
ما اطلاع نداریم که در محافل و جلسات خصوصی سعدی میخواندند یا کس دیگر. اما زیاد از اشعار سعدی نمیخواندند و در نهایت هم به خاطر محدودیت سه دقیقهای زمان صفحه، دو بیت بیشتر نمیتوانستند بخوانند. با این حال تاج اصفهانی ارادت خاصی به سعدی داشت و خیلی سعدی میخواند. آثارش هم هست. بنان، فاختهای، محمودیخوانساری، شهیدی و گلپایگانی هم گاهی از سعدی خواندند. اما متاخرینی که همزمان با من یا جلوتر از من بودند کمتر به حافظ و سعدی میپرداختند ولی باز هم از آنها خواندند و بیشتر دنبال غزلهایی بودند که مردم کمتر شنیدهاند. ولی من با سعدی و حافظ زندگی کردم و در کنار آنها، عطار و مولانا. من روی این چهار نفر بیشتر کار کردم: اول حافظ، بعد سعدی، بعد هم مقداری عطار و مولانا و از دیگران هم گهگاهی خواندهام.


مردم در هیچ زمانهای در یک چارچوب نمیمانند و دائما در حال تحولاند. از سنتها عبور میکنند و به سراغ


تاریخ : شنبه 89/12/14 | 11:4 عصر | نویسنده : مصطفی حسن نژاد | نظرات ()